به گزارش مشرق، درک باوئرمن، سرمربی آلمانی تیم ملی بسکتبال ایران زمانی شروع به کار با فدراسیون بسکتبال کرد که مدیر برنامههایش هنوز در حال چانهزنی بر سر مفاد قرارداد او بود. وی معتقد است زمانی قرارداد او رسمی شد که با رئیس فدراسیون، مثل دو مرد دست دادند. مرد آلمانی با این حال تأکید میکند که اگر رفتار غیردوستانه یا دورویی ببیند، چهره کاملاً متفاوتی خواهد داشت.
*نکته جالبی که درباره شما، فراموش شدنی نیست، اینکه زمانی که مدیر برنامههای شما مشغول چانهزدن با فدراسیون بسکتبال بود، شما شروع به کار کردید و اصلاً توجهی به مسائل مالی و چگونگی توافق نداشتید.
من به رئیس، دبیر و مجموعه فدراسیون اعتماد داشتم و در نکات مهم و اساسی توافق نظر داشتیم. ما بهعنوان دو مرد با هم دست دادیم، این مثل یک قرارداد اعتبار دارد و نیازی به امضای هیچ کاغذی نبود، به همین خاطر بدون در نظر گرفتن مسائل جانبی و با توجه به احترام و اعتمادی که برای آقای مشحون و علی توفیق قائل هستم، کارم را شروع کردم. وقتی شما به فرهنگ و شخصیت کسی احترام بگزارید، متقابلاً مورد احترام قرار میگیرید. این یک قانون است. پدرم همیشه به من میگفت به دیگران احترام بگزارم. تا زمانی که افراد با من صادق هستند، من هم آدم ساده و صادقی خواهم بود اما اگر رفتار غیردوستانه یا دورویی ببینم، چهره کاملاً متفاوتی خواهم داشت.
* دوران بازیگریتان چندان طولانی نبود.
من یک بازیکن در دسته دوم لیگ آلمان بودم و هرگز در بوندس لیگا بازی نکردم. با هزینه خودم برای تحصیل به دانشگاه «فِرِزنو» کالیفرنیا رفتم. بهعنوان کمکمربی در این دانشگاه فعالیت کردم ولی با وجود اینکه با بسیاری از مربیان و بازیکنان NBA در تماس بودم و صحبت میکردم اما هیچگاه در لیگ حرفهای بسکتبال آمریکا مشغول نبودم.
* شما در لیگ کشورهای مختلفی از جمله بلژیک، یونان، روسیه و لیتوانی شاغل بودید، کدامیک تجربه بهتری بود؟
همه آنها خوب و البته سخت بوده است. من تلاش کردم از هر کدام نکات مثبتی را فرا بگیرم والبته هر کجا که مدت طولانیتری بودم، برایم جالبتر بوده چون توانستم ساختار جدیدی را بسازم، برای مثال 10 سال در تیم لورکوزن حضور داشتم که 9 سال در آن سرمربی بودم. 8 سال در بامبرگ و 7 سال نیز سرمربی تیم ملی آلمان بودم.
* نقطه قوت کارنامه شما، موفقیتهای متوالی دوران حرفهای مربیگری (7 قهرمانی متوالی) شماست و اینکه درک باوئرمن، طولانیترین مدت سرمربیگری را در تاریخ تیم ملی بسکتبال آلمان (11ــ2003) داشته است، رمز و راز خاصی در این میان وجود دارد؟
رازی در کار نیست. شما باید هرچه در توان دارید ارائه کنید و اجازه ندهید کسی سختتر از شما کار کند. شما باید شور و اشتیاق داشته باشید و تنها بهخاطر پولی که دریافت میکنید، کار نکنید. شما باید مسئولیتپذیر باشید و روح و قلبتان، جزئی از ابزار کارتان باشد، به این ترتیب شما در شغلتان موفق خواهید بود. من اگر موفقیتی داشتم بهخاطر رعایت همین مسائل بوده و هیچ فرمول جادویی در کار نبوده است، برای مثال اگر مربیانی که در دوره مربیگری اصفهان حضور داشتند، باور کنند که بسکتبال ایران و پیشرفت آن برای من مهم است، آنگاه با انگیزه بیشتری به کار خود ادامه خواهند داد.
*به این ترتیب، بسکتبال ایران برای شما یک پروژه است و شما بهچشم شغل به آن نگاه نمیکنید.
بله، دقیقاً. ایران برای من فراتر از یک شغل است. من با ماشینها یا کامپیوترهایی که فقط به برنامهریزی احتیاج دارند، سر و کار ندارم. من با بازیکنانی مشغول به کار هستم که نیاز به انگیزش و آموزش دارند. مربی تیم ملی اگر بهخاطر پول اینجا باشد و سخت کار نکند، نمیتواند برای شاگردانش الگوی مناسبی باشد. بسکتبال ایران شایسته داشتن یک مربی خوب است که با قلبش کار کند.
* برخی مربیان از رؤیاپردازی برای انگیزه دادن به بازیکنان خود استفاده میکنند و معتقدند رؤیاهای شما، آینده شما را میسازد و برخی فقط با واقعیت روبهرو میشوند، روش کار شما چطور است؟
باید هر 2 مورد را لحاظ کرد؛ رویای شما، تصویری را به شما نشان میدهد که در واقع یک برنامه طولانیمدت است. رؤیای ما این است که تیمهای ملی و پایه ما نهتنها در آسیا مدالآوری کنند بلکه به مدال طلا برسند. برای رسیدن به این هدف و رؤیا باید پله به پله پیش برویم و مسیر رسیدن به رؤیا را به قسمتهای کوتاهتر تقسیم کنیم. این مرحله نیاز به واقعبینی دارد. بنابراین برای رسیدن به آرزوها و اهداف خود باید رؤیاپردازی و واقعبینی را با هم داشت.
* درک نوویتسکی، ستاره تیم دالاس موریکس برای تیم باشگاهی خود در NBA و تیم ملی آلمان اهمیت زیادی دارد تا حدی که یکی از تقسیمبندیهای زمانی بسکتبال آلمان به نام «دوران نوویتسکی» ثبت شده است، چرا یک بازیکن برای تیم ملی آلمان اینقدر اهمیت دارد؟
او بازیکن مهمی برای تیم ملی آلمان بوده و هست. او نهتنها بازیکن خوبی است بلکه تعریف جدید را از یک بازیکن پست 4 به وجود آورد. او یک بازیکن 212 سانتیمتری و یکی از 4 بازیکن برتر جهان و شاید بهترین آنها باشد که بهراحتی شوت 3امتیازی میزند. گذشته از مسائل فنی، او انسان فوقالعادهای است. نوویتسکی فقط به پیروزی فکر میکند و آمار بازی اصلاً برایش اهمیتی ندارد. او فقط در جهت پیروزی تیم حرکت میکند و اولویت اول، دوم و سوم او فقط تیمش است. نوویتسکی همیشه از بازیکنان جوان حمایت میکند تا به آنها نکات لازم را آموزش دهد و یک رهبر و مدیر خوب در زمین است. من او را از 16سالگی میشناسم و تاکنون که 37 سال دارد، تغییری نکرده است. او بسیار دوست داشتنی است و همیشه برای هوادارانش وقت میگذارد تا به آنها امضا بدهد و عکس بیندازد. او میتواند الگوی خوبی برای جوانها در سختکوشی و شخصیت باشد، برای شما یک مثال میزنم تا ختم کلام در مورد او باشد؛ تیم ملی آلمان در مسابقات انتخابی المپیک لندن در سال 2011 با اختلاف 5 امتیاز به لیتوانی باخت و ما به المپیک نرسیدیم. نوویتسکی در مصاحبه بعد از بازی گفت: دلیل شکست ما این بود که من خوب بازی نکردم.
*تیم ملی ایران، فصل گذشته 3 لژیونر در لیگ چین داشت که حامد حدادی در نهایت با ارائه بازیهای تأثیرگذار برای سیچوان به مقام قهرمانی CBA رسید. آمار او در هر بازی شگفت انگیز بود در حالی که در لیگ ایران ثبت چنین آمارهایی دیده نمیشود.
حامد یکی از باهوشترین بازیکنان بلندقدی است که من تاکنون دیدهام و درک بسیار بالایی از بازی بسکتبال دارد. من خیلی خوشحالم که او فصل خوبی را در چین با کسب عنوان قهرمانی و همچنین باارزشترین بازیکن (MVP) سپری کرد. عنوان باارزشترین بازیکن لیگ، یک طرف قضیه است ولی قسمت مهم بهنظر من قهرمانی است که همه ما باید بابت آن خوشحال باشیم و به آن افتخار کنیم. لیگ چین مثل NBA یک لیگ تهاجمی است که اندیشههای تدافعی در آن در اولویت قرار ندارد. علاوه بر این هر بازی در لیگ چین 48 دقیقه است. هر بازیکن در یک بازی 48دقیقهای میتواند آمار بهتری نسبت به یک بازی 40دقیقهای (لیگ ایران) از خود ثبت کند. بنابراین حامد حدادی به 2 دلیل آمار بهتری در لیگ چین از خود به جا گذاشت؛ اول اینکه او با فرم بدنی ایدهآلی به لیگ چین رفت و دوم اینکه CBA یک لیگ تهاجمی و سریع با 8 دقیقه زمان بیشتر است.
* شما مدتی هم در تیم بسکتبال بایرن مونیخ بودید، آیا طرفدار تیم فوتبال این باشگاه هستید؟
من طرفدار تیم باشگاهی خاصی نیستم ولی وقتی تیم ملی آلمان بازی دارد از تیم ملی کشورم حمایت میکنم. من و پدرم در دوران جوانی برای دیدن بازیهای تیم «بورسیا مونشن گلادباخ» به استادیوم میرفتیم و نتایج این تیم را دنبال میکردیم.
* بایرن مونیخ برای طرفداران فوتبال، نمادی از برنامه ریزی و نظم است.
در کل، نظم و انضباط، مشخصه و یک فاکتور عمومی در یک جامعه و فرهنگ آلمانی است. بایرن مونیخ هم نسبت به سایر باشگاهها، منظمتر و حرفهایتر است.
* چقدر به فوتبال علاقه دارید؟
من تا 12 یا 13 سالگی فوتبال بازی میکردم و همه جای آلمان فوتبال بازی میشد، البته علاقه من به بسکتبال خیلی بیشتر از فوتبال بود. فوتبال برای بازی کردن، ورزشی خوب ولی برای تماشا کردن اصلاً اینطور نیست. در فوتبال باید مدتها منتظر بمانی تا یک اتفاق بیفتد اما ساختار بسکتبال با فوتبال تفاوت زیادی دارد.
*تا حالا برای فوتبال، بالا و پایین پریدهاید؟
فقط برای بازیهای تیم ملی. من زمانی که در بایرن مونیخ حضور داشتم به تیم فوتبال این باشگاه خیلی نزدیک بودم، چون با «یوپ هاینکس» از زمانی که در لورکوزن بودیم، مراوده داشتم. او دوست من نبود ولی همکاران نزدیکی بودیم و مدت زیادی را با هم صحبت میکردیم و قهوه میخوردیم. او مربی بسیار خوب و مرد باشخصیت و درستی است. بازیکنانی مثل «شواین اشتایگر»، «توماس مولر» و «فیلیپ لام» در تمامی بازیهای ما به سالن میآمدند و حتی در پایان بازی، شواین اشتایگر به زمین میآمد و چند شوت بهطرف سبد انجام میداد. آنها با بازیکنان تیم بسکتبال، ارتباط خوبی داشتند.
* تیم ملی آلمان و در کل فوتبال این کشور پس از یک دوره نزولی با قهرمانی تیم آلمان در جام جهانی 2014 برزیل و قهرمانی بایرن مونیخ در لیگ قهرمانان اروپا به اوج برگشت، دلیل این فراز و نشیب چه بود؟
2 دلیل در این مورد وجود دارد؛ استعدادیابان آلمانی در دهه 90 بهدنبال بازیکنانی با فیزیک بدنی مناسب بودند، بازیکنانی که قوی و سریع بودند و توجهی به مهارتها و ضریب هوشی آنها نداشتند. آنها در نهایت پی به اشتباه خود بردند و فلسفه خود را در استعدادیابی عوض کردند و چشمهای خود را برای کشف بازیکنان سازنده تیز کردند، بازیکنانی که بازی را درک کنند و خلاقیت بالایی داشته باشند، به همین دلیل به لیگهای یک و 2 فشار آوردند تا برنامه خاصی برای جوانها اعم از مرکز تمرین، مربیان حرفهای و تغذیه مناسب داشته باشند. فدراسیون فوتبال آلمان در صورتی به تیمها اجازه حضور در لیگهای یک و 2 را میدهد که مجهز به مرکز تمرین و استعدادیابی جوانان باشند. در این شرایط، تفکرات آلمانیها هم عوض شد و به بازیکنان جوان اعتقاد پیدا کردند و جوانان جای بازیکنان باتجربه را گرفتند. حالا باشگاهها و طرفدارها دوست دارند و به این نتیجه رسیدهاند که بازیکنان جوان باید در تیمها حضور داشته باشند.
*نکته جالبی که درباره شما، فراموش شدنی نیست، اینکه زمانی که مدیر برنامههای شما مشغول چانهزدن با فدراسیون بسکتبال بود، شما شروع به کار کردید و اصلاً توجهی به مسائل مالی و چگونگی توافق نداشتید.
من به رئیس، دبیر و مجموعه فدراسیون اعتماد داشتم و در نکات مهم و اساسی توافق نظر داشتیم. ما بهعنوان دو مرد با هم دست دادیم، این مثل یک قرارداد اعتبار دارد و نیازی به امضای هیچ کاغذی نبود، به همین خاطر بدون در نظر گرفتن مسائل جانبی و با توجه به احترام و اعتمادی که برای آقای مشحون و علی توفیق قائل هستم، کارم را شروع کردم. وقتی شما به فرهنگ و شخصیت کسی احترام بگزارید، متقابلاً مورد احترام قرار میگیرید. این یک قانون است. پدرم همیشه به من میگفت به دیگران احترام بگزارم. تا زمانی که افراد با من صادق هستند، من هم آدم ساده و صادقی خواهم بود اما اگر رفتار غیردوستانه یا دورویی ببینم، چهره کاملاً متفاوتی خواهم داشت.
* دوران بازیگریتان چندان طولانی نبود.
من یک بازیکن در دسته دوم لیگ آلمان بودم و هرگز در بوندس لیگا بازی نکردم. با هزینه خودم برای تحصیل به دانشگاه «فِرِزنو» کالیفرنیا رفتم. بهعنوان کمکمربی در این دانشگاه فعالیت کردم ولی با وجود اینکه با بسیاری از مربیان و بازیکنان NBA در تماس بودم و صحبت میکردم اما هیچگاه در لیگ حرفهای بسکتبال آمریکا مشغول نبودم.
* شما در لیگ کشورهای مختلفی از جمله بلژیک، یونان، روسیه و لیتوانی شاغل بودید، کدامیک تجربه بهتری بود؟
همه آنها خوب و البته سخت بوده است. من تلاش کردم از هر کدام نکات مثبتی را فرا بگیرم والبته هر کجا که مدت طولانیتری بودم، برایم جالبتر بوده چون توانستم ساختار جدیدی را بسازم، برای مثال 10 سال در تیم لورکوزن حضور داشتم که 9 سال در آن سرمربی بودم. 8 سال در بامبرگ و 7 سال نیز سرمربی تیم ملی آلمان بودم.
* نقطه قوت کارنامه شما، موفقیتهای متوالی دوران حرفهای مربیگری (7 قهرمانی متوالی) شماست و اینکه درک باوئرمن، طولانیترین مدت سرمربیگری را در تاریخ تیم ملی بسکتبال آلمان (11ــ2003) داشته است، رمز و راز خاصی در این میان وجود دارد؟
رازی در کار نیست. شما باید هرچه در توان دارید ارائه کنید و اجازه ندهید کسی سختتر از شما کار کند. شما باید شور و اشتیاق داشته باشید و تنها بهخاطر پولی که دریافت میکنید، کار نکنید. شما باید مسئولیتپذیر باشید و روح و قلبتان، جزئی از ابزار کارتان باشد، به این ترتیب شما در شغلتان موفق خواهید بود. من اگر موفقیتی داشتم بهخاطر رعایت همین مسائل بوده و هیچ فرمول جادویی در کار نبوده است، برای مثال اگر مربیانی که در دوره مربیگری اصفهان حضور داشتند، باور کنند که بسکتبال ایران و پیشرفت آن برای من مهم است، آنگاه با انگیزه بیشتری به کار خود ادامه خواهند داد.
*به این ترتیب، بسکتبال ایران برای شما یک پروژه است و شما بهچشم شغل به آن نگاه نمیکنید.
بله، دقیقاً. ایران برای من فراتر از یک شغل است. من با ماشینها یا کامپیوترهایی که فقط به برنامهریزی احتیاج دارند، سر و کار ندارم. من با بازیکنانی مشغول به کار هستم که نیاز به انگیزش و آموزش دارند. مربی تیم ملی اگر بهخاطر پول اینجا باشد و سخت کار نکند، نمیتواند برای شاگردانش الگوی مناسبی باشد. بسکتبال ایران شایسته داشتن یک مربی خوب است که با قلبش کار کند.
* برخی مربیان از رؤیاپردازی برای انگیزه دادن به بازیکنان خود استفاده میکنند و معتقدند رؤیاهای شما، آینده شما را میسازد و برخی فقط با واقعیت روبهرو میشوند، روش کار شما چطور است؟
باید هر 2 مورد را لحاظ کرد؛ رویای شما، تصویری را به شما نشان میدهد که در واقع یک برنامه طولانیمدت است. رؤیای ما این است که تیمهای ملی و پایه ما نهتنها در آسیا مدالآوری کنند بلکه به مدال طلا برسند. برای رسیدن به این هدف و رؤیا باید پله به پله پیش برویم و مسیر رسیدن به رؤیا را به قسمتهای کوتاهتر تقسیم کنیم. این مرحله نیاز به واقعبینی دارد. بنابراین برای رسیدن به آرزوها و اهداف خود باید رؤیاپردازی و واقعبینی را با هم داشت.
* درک نوویتسکی، ستاره تیم دالاس موریکس برای تیم باشگاهی خود در NBA و تیم ملی آلمان اهمیت زیادی دارد تا حدی که یکی از تقسیمبندیهای زمانی بسکتبال آلمان به نام «دوران نوویتسکی» ثبت شده است، چرا یک بازیکن برای تیم ملی آلمان اینقدر اهمیت دارد؟
او بازیکن مهمی برای تیم ملی آلمان بوده و هست. او نهتنها بازیکن خوبی است بلکه تعریف جدید را از یک بازیکن پست 4 به وجود آورد. او یک بازیکن 212 سانتیمتری و یکی از 4 بازیکن برتر جهان و شاید بهترین آنها باشد که بهراحتی شوت 3امتیازی میزند. گذشته از مسائل فنی، او انسان فوقالعادهای است. نوویتسکی فقط به پیروزی فکر میکند و آمار بازی اصلاً برایش اهمیتی ندارد. او فقط در جهت پیروزی تیم حرکت میکند و اولویت اول، دوم و سوم او فقط تیمش است. نوویتسکی همیشه از بازیکنان جوان حمایت میکند تا به آنها نکات لازم را آموزش دهد و یک رهبر و مدیر خوب در زمین است. من او را از 16سالگی میشناسم و تاکنون که 37 سال دارد، تغییری نکرده است. او بسیار دوست داشتنی است و همیشه برای هوادارانش وقت میگذارد تا به آنها امضا بدهد و عکس بیندازد. او میتواند الگوی خوبی برای جوانها در سختکوشی و شخصیت باشد، برای شما یک مثال میزنم تا ختم کلام در مورد او باشد؛ تیم ملی آلمان در مسابقات انتخابی المپیک لندن در سال 2011 با اختلاف 5 امتیاز به لیتوانی باخت و ما به المپیک نرسیدیم. نوویتسکی در مصاحبه بعد از بازی گفت: دلیل شکست ما این بود که من خوب بازی نکردم.
*تیم ملی ایران، فصل گذشته 3 لژیونر در لیگ چین داشت که حامد حدادی در نهایت با ارائه بازیهای تأثیرگذار برای سیچوان به مقام قهرمانی CBA رسید. آمار او در هر بازی شگفت انگیز بود در حالی که در لیگ ایران ثبت چنین آمارهایی دیده نمیشود.
حامد یکی از باهوشترین بازیکنان بلندقدی است که من تاکنون دیدهام و درک بسیار بالایی از بازی بسکتبال دارد. من خیلی خوشحالم که او فصل خوبی را در چین با کسب عنوان قهرمانی و همچنین باارزشترین بازیکن (MVP) سپری کرد. عنوان باارزشترین بازیکن لیگ، یک طرف قضیه است ولی قسمت مهم بهنظر من قهرمانی است که همه ما باید بابت آن خوشحال باشیم و به آن افتخار کنیم. لیگ چین مثل NBA یک لیگ تهاجمی است که اندیشههای تدافعی در آن در اولویت قرار ندارد. علاوه بر این هر بازی در لیگ چین 48 دقیقه است. هر بازیکن در یک بازی 48دقیقهای میتواند آمار بهتری نسبت به یک بازی 40دقیقهای (لیگ ایران) از خود ثبت کند. بنابراین حامد حدادی به 2 دلیل آمار بهتری در لیگ چین از خود به جا گذاشت؛ اول اینکه او با فرم بدنی ایدهآلی به لیگ چین رفت و دوم اینکه CBA یک لیگ تهاجمی و سریع با 8 دقیقه زمان بیشتر است.
* شما مدتی هم در تیم بسکتبال بایرن مونیخ بودید، آیا طرفدار تیم فوتبال این باشگاه هستید؟
من طرفدار تیم باشگاهی خاصی نیستم ولی وقتی تیم ملی آلمان بازی دارد از تیم ملی کشورم حمایت میکنم. من و پدرم در دوران جوانی برای دیدن بازیهای تیم «بورسیا مونشن گلادباخ» به استادیوم میرفتیم و نتایج این تیم را دنبال میکردیم.
* بایرن مونیخ برای طرفداران فوتبال، نمادی از برنامه ریزی و نظم است.
در کل، نظم و انضباط، مشخصه و یک فاکتور عمومی در یک جامعه و فرهنگ آلمانی است. بایرن مونیخ هم نسبت به سایر باشگاهها، منظمتر و حرفهایتر است.
* چقدر به فوتبال علاقه دارید؟
من تا 12 یا 13 سالگی فوتبال بازی میکردم و همه جای آلمان فوتبال بازی میشد، البته علاقه من به بسکتبال خیلی بیشتر از فوتبال بود. فوتبال برای بازی کردن، ورزشی خوب ولی برای تماشا کردن اصلاً اینطور نیست. در فوتبال باید مدتها منتظر بمانی تا یک اتفاق بیفتد اما ساختار بسکتبال با فوتبال تفاوت زیادی دارد.
*تا حالا برای فوتبال، بالا و پایین پریدهاید؟
فقط برای بازیهای تیم ملی. من زمانی که در بایرن مونیخ حضور داشتم به تیم فوتبال این باشگاه خیلی نزدیک بودم، چون با «یوپ هاینکس» از زمانی که در لورکوزن بودیم، مراوده داشتم. او دوست من نبود ولی همکاران نزدیکی بودیم و مدت زیادی را با هم صحبت میکردیم و قهوه میخوردیم. او مربی بسیار خوب و مرد باشخصیت و درستی است. بازیکنانی مثل «شواین اشتایگر»، «توماس مولر» و «فیلیپ لام» در تمامی بازیهای ما به سالن میآمدند و حتی در پایان بازی، شواین اشتایگر به زمین میآمد و چند شوت بهطرف سبد انجام میداد. آنها با بازیکنان تیم بسکتبال، ارتباط خوبی داشتند.
* تیم ملی آلمان و در کل فوتبال این کشور پس از یک دوره نزولی با قهرمانی تیم آلمان در جام جهانی 2014 برزیل و قهرمانی بایرن مونیخ در لیگ قهرمانان اروپا به اوج برگشت، دلیل این فراز و نشیب چه بود؟
2 دلیل در این مورد وجود دارد؛ استعدادیابان آلمانی در دهه 90 بهدنبال بازیکنانی با فیزیک بدنی مناسب بودند، بازیکنانی که قوی و سریع بودند و توجهی به مهارتها و ضریب هوشی آنها نداشتند. آنها در نهایت پی به اشتباه خود بردند و فلسفه خود را در استعدادیابی عوض کردند و چشمهای خود را برای کشف بازیکنان سازنده تیز کردند، بازیکنانی که بازی را درک کنند و خلاقیت بالایی داشته باشند، به همین دلیل به لیگهای یک و 2 فشار آوردند تا برنامه خاصی برای جوانها اعم از مرکز تمرین، مربیان حرفهای و تغذیه مناسب داشته باشند. فدراسیون فوتبال آلمان در صورتی به تیمها اجازه حضور در لیگهای یک و 2 را میدهد که مجهز به مرکز تمرین و استعدادیابی جوانان باشند. در این شرایط، تفکرات آلمانیها هم عوض شد و به بازیکنان جوان اعتقاد پیدا کردند و جوانان جای بازیکنان باتجربه را گرفتند. حالا باشگاهها و طرفدارها دوست دارند و به این نتیجه رسیدهاند که بازیکنان جوان باید در تیمها حضور داشته باشند.